بسم رب


دليل روشن بر اين كه عثمان از قرآن چيزى كم و زياد نكرده ، بلكه مردم را بر يكقرائت جمع كرده

بايد توجه داشته باشى كه صحابه و مسلمانان ديگر در حفظ و نگهبانى قرآن بى نهايت سخت كوش بودند و انگيزه ها بر نقل و حمايت قرآن فراوان بود كه هزاران انسان به او روى آوردند و دانستى كه گروهى از ياران پيامبر (ص ) تمامى قرآن را از بر كرده و بر لوح دل نگاشته بودند و اما آنان كه پاره اى از قرآن را حفظ كره بودند عددشان را نمى توان به حساب و شمارش در آورد، بنابراين هر شخصى كه در شيوه برخورد صحابه با قرآن و سخت كوشى آنان در نگهدارى و گرفتن علوم و احكامشان را از آن اندك دقتى بنمايد، خواهد دانست كه احتمال نفوذ زياده و كمى در آن جدا پوچ است .
هيچكس ادعا نكرده كه عثمان چيزى در قرآن افزوده يا چيزى از آن كم نموده باشد. براى اين كه عقل مى گويد چنين چيزى امكان پذير نيست كه با آن همه كوششى كه از طرف مسلمين جهت حفظ قرآن بعمل مى آمده و با آن كه مردم در همه روى زمين قرآن و شماره سوره ها و آياتش را مى دانستند ديگر كجا براى عثمان چنان فرصتى بود كه دست به كم و زياد كردن آن بزند بلكه او مردم را به يك قرائت جمع كرد و بقيه قرائتها را بدور افكند، بدين گمان كه با آن كار قرآن از زياده و كم شدن محفوظ خواهد ماند و مى پنداشت كه زيادى قرائتها سبب مى شود تا آن چه از قرآن نمى باشد در آن وارد گردد.عثمان خواست و او (و الذين يكنزون الذهب ...) از آيه 35 توبه را بردارد، ابى بن كعب گفت يا بايد و او را بجايش بنهيد و يا بايد شمشيرم را بر شانه ام بنهم . به تفسير در منثور سيوطى رجوع شود (فافهم ).اينك اقوال و آراء گروه بيشمارى از مشايخ را در آن باره پيش رويت قرار مى دهيم تا خود چه بينديشى . ابن التين و غير او گفته اند(71) چون ناسازگارى در وجوه قرائتها زايد شد تا به اندازه اى كه با وجود لهجه هاى فراوان قرآن را هر دسته اى با لهجه خود مى خواندند و اين كار آنان را به جائى كشانده بود كه به يكديگر نسبت خطا مى دادند، عثمان از خطرناك شدن كار ترسيد، لذا همه آن مصحفها را در يك مصحف استنساخ كرد، سوره ها را به هان ترتيب كه بود قرار داد، و از بقيه لهجه ها به لهجه قريش بسنده نمود و استدلال مى كرد كه : قرآن به لغت ايشان فرو فرستاده شده هر چند- اجازه داده شده بود كه توسعه يابد و به لغت ديگران نيز خوانده شود. تا در آغاز كار دردسرى ايجاد نشود، عثمان ديد نياز به اين كار پايان پذيرفته پس به يك لغت اكتفا كرد.
قاضى ابوبكر در كتاب الانتصار گفته : مقصود عثمان جمع كردن مسلمين بر قرائتهاى ثابت و معروفى كه از پيغمبر رسيده لغو قرائتهاى ديگر بود. او مردم را وادار كرد كه مصحفى برگيرند كه تقديم و تاخيرى در آن نباشد، و تاويل آيات را در كنار آنها ننوشته باشند، و آن چه تلاوتش نسخ شده بود با آن چه تلاوتش بجا مانده درج نگردد، تا مبادا در نسلهاى بعدى فساد و شبهه پديد آيد. حارث محاسبى گفته : در ميان مردم شهرت يافته است كه عثمان جمع كننده قرآن بوده ولى اين طور نيست ، بلكه عثمان مردم را بر يك وجه خواندن قرآن واداشت بر مبناى قرائتى كه او و هر يك مهاجرين و انصار كه وى آن را ديده بود برگزيده بودند زيرا وقتى كه اختلاف مردم عراق و شام در حروف قرائتها پيش آمد از آشوب و بلواترسيد، اما قبل از آن مصحفها به وجوهى از قرائتهاى بى قيدى بودند كه بر اساس حروف هفتگانه اى كه قرآن بر آنها نازل شده نوشته شده بودند.در اتقان از محاسبى مذكور نقل كرد، كه على (ع ) فرموده : اگر حكومت بدست من بيفتد هر آينه با مصحفها همان كار را مى كردم كه عثمان كرد. گويد: و ابن ابى داود به سندى صحيح از سويد بن غفله روايت كرده كه گفت : على (ع ) فرمود: جز نيكى چيزى درباره عثمان نگوئيد به خدا سوگند آن چه در مصاحف انجام داد جز با مشورت ما نبود و در حضور ما انجام گرفت ، به ما گفت : درباره اين قرائتها چه مى گوئيد؟ به من گزارش رسيده كه برخى به يكديگر مى گويند قرائت من بهتر از قرائت تو است و اين كار بقدرى بالا گرفته كه نزديك است به كيفر بيانجامد. گفتم : نظر خودت چيست . پاسخ داد: راى من آن است كه مردم بر يك مصحف جمع شوند، و ديگر تفرقه و دسته بندى در كار نباشد. گفتم : خوب نظرى دارى . گويد : و قاضى ابوبكر در كتاب الانتصار گفته : به عقيده ما همه قرآنى كه پروردگار آن را نازل فرموده ، و نوشتن آن را دستور داد، و آن را نسخ نكرد و پس از نزول تلاوتش را بر نداشت همين است كه مصحف عثمان فرا گيرنده آن است و از آن چيزى كم نشده و به آن افزدوه نگرديده و نظم و ترتيبش بر آن چه خداوند مظم فرموده و پيامبر خدا ترتيب داده برقرار مانده ، آن چه مقدم بوده موخر نشده ، و آن چه در آخر بوده به پيش نيفتاده ، و ترتيب آيات هر سوره و جاها و شناخت مواضع آنها را مسلمين از پيامبر گرامى (ص ) ضبط كرده اند، همچنانكه خود قرائتها و تلاوتش را ضبط كرده اند، و امكان دارد خود پيغمبر سوره هايش را در جاى خود قرار داده باشد واحتمال دارد آن را به امت واگذارده باشد كه پس از خودش اين كار را بنمايد و خود آن بزرگوار چنين كارى را ننموده باشد سپس گفته احتمال دوم به واقع نزديكتر است . من مى گويم بلكه قول اول متعين و حتمى است و ترديدى نداريم در اين كه شخصيت والاى پيغمبر (ص ) خود عهده دار ترتيب سوره ها نيز بوده است چنانكه گذشت . در اتقان نيز گويد: لغوى در كتاب شرح السنة گفته است : صحبابه قرآن را كه پروردگار بر پيغمبرش فرو فرستاده بود ميان دو جلد جمع كردند بدون اين كه چيزى از آن را زياد و كم نمايند، از ترس آن كه مبادا با از بين رفتن آن كه به سينه سپرده بودند چيزى از آن كم شود، پس آن را به همان نحو كه از پيغمبر (ص ) شنيده بودند نوشتند بدون آن كه چيزى از آن را پس و پيش كنند.يا از براى آن ترتيب جديدى اتخاذ نمايند كه از پيامبر گرامى نگرفته باشند، و رسول خدا (ص ) آن چه از قرآن بر او نازل مى شد به ترتيبى كه هم اكنون در مصحفها هست به اصحاب خود مى فهماند و به آنها ياد مى داد، با املاء و دستور جبرئيل كه به هنگام فرود آوردن هر آيه به آن حضرت مى گفت : اين آيه بعد از فلان آيه در فلان سوره نوشته شود. پس ثابت شد كه تلاش صحبه بر اين مدار بود كه قرآن را يك جا جمع كنند نه اين كه آن را مرتب كنند.چون كه قرآن در لوح محفوظ به همين گونه نوشته شده است . قادر متعال آن را يك جا به آسمان دنيا نازل فرمود، آن گاه آن را بطور پراكنده در مواقع نياز فرو فرستاد، و ترتيب نزول غير از ترتيب خواندن آن است . گويد: و ابن داود از طريق محمد بن سيرين از كثير بن افلح روايت نموده كه گفت : وقتى عثمان مى خواست مصحفها را بنويسد دوازده تن از قريش و انصار را جمع كرد، پس آنها فرستادند و جعبه جزوه هاى قرآن را كه در خانه عمر بود آوردند، و عثمان بر كارشان نظارت مى كرد و چون درباره چيزى با هم اختلاف مى كردند جايش را خالى مى گذاشتند و نوشتن آن را به تاخير مى انداختند. گويد: و از ابن وهب نقل شده است ؟ گفت : از مالك شنيدم كه مى گفت فقط بنا بر آن چه از پيامبر مى شنيدند قرآن تاليف شده . در مناهل العرفان گويد: بخرى از ابن زبير روايت نموده كه گفت : به عثمان بن عفان گفتم : آيه (الذين يتوفون منكم و يذرون ازواجا)(72) را آيه ديگرى كه ؛ رهمان سوره است نسخش كرده پس چرا بنويسى ، آن را واگذارم و معنايش اين است كه چرا آن را بنويسى ، يا گفته باشد چرا آن را بنويسى و به حكم آن عمل نكنى ، چون كه حكم آن با آيه قبل از او برداشته شده ! گفت : اى فرزند برادرم چيزى را از جاى خودش تغيير نميدهم .(73) و گفتار ديگرى هم در اين زمينه هست و اين كه اين مقدار راما نقل كرديم بخاطر تاييد بود چون مطلب در آن روشن اتر از آن است و در آن نيازى به نقل همه اقوال نيست . عثمان را در كارش به دو جهت سرزنش مى كنند:
1-
سوزاندن او مصحفها را سبك شمردن دين بود.
2-
اين كار راه محافظت قرآن بود و اگر اين كار برج و باروكشيدن به دور قرآن براى رخنه نكردن دشمن در آن بود. پيامبر خدا قرائتهاى گوناگون را جايز نمى فرمود. و بطور كامل در اين مورد سخن گفته شد.و با آن كه عثمان با اين كار مى خواست همه مردم را بر يك قرائت جمع كند، معذلك آنقدر قرائتها زياد شد كه متواتر آن به هفت تا رسيد.